کد مطلب:68868 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:209

محمد علی سالاری: نام غدیر حک بود بر جبینم











سر زد از دوش پیمبر، ماه در شام غدیر
تا كه جبرائیل او را داد پیغام غدیر


مژده داد او را ز ذات حق كه با فرمان خویش
نخل هستی بار و بر آرَد در ایام غدیر


دین خود را كن مكمَّل با ولای مرتضی
خوف تا كی باید از فرمان و اعلام غدیر


می شود مست ولای مرتضی، از خود جدا
هر كه نوشد جرعه ای از باده ی جام غدیر

[صفحه 179]

شد بپا هنگامه ای در آسمان و در زمین
تا ولایت شد علی را ثبت، هنگام غدیر


شور و شوقی شد در آن صحرای سوزان حجاز
مرغ اقبال آمد و بنشست بر بام غدیر


عشق مولا در دلم از زاد روز من نشست
بر جبینم حك بود تا مرگِ خود نام غدیر



صفحه 179.